جدول جو
جدول جو

معنی قایم کاری - جستجوی لغت در جدول جو

قایم کاری
(یِ)
محکم کاری: کار از قایم کاری عیب نمیکند
لغت نامه دهخدا
قایم کاری
استوار کاری محکم کاری: کار از قایم کاری عیب نمی کند
تصویری از قایم کاری
تصویر قایم کاری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لحیم کاری
تصویر لحیم کاری
لحیم کردن ظرف های فلزی، جوشکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خام کاری
تصویر خام کاری
بی تجربگی، برای مثال به عشق اندر، صبوری خام کاری ست / بنای عاشقی بر بی قراری ست (نظامی۲ - ۲۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جام کاری
تصویر جام کاری
آیینه کاری، جام کاری کردن مثلاً آیینه کاری کردن، پیاپی جام شراب گرفتن و نوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چای کاری
تصویر چای کاری
شغل و عمل چای کار، کشت و زرع چای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاتم کاری
تصویر خاتم کاری
شغل و عمل خاتم کار، هنر ساختن و آراستن برخی از اشیا به اشکال هندسی و طرح های گوناگون با قرار دادن قطعه های کوچک استخوان، فلز و چوب در کنار هم که بیشتر به شکل مثلث بریده می شود، خاتم بندی، خاتم سازی
فرهنگ فارسی عمید
(سِ مِ)
مولانا ابوالقاسم نجم الدین کابلی. از شاگردان عبدالرحمان جامی است. پدرش از ملازمان اردوی امیر تیمور بود. وی در کابل به دنیا آمد. در ملازمت میرزا کامران برادر همایونشاه به حج رفت. بعد از بازگشت به هرات و مرگ میرزا کامران به سال 964 هجری قمری به هندوستان رفت و در زمان اکبر شاه مدتی در بنارس و بعد در آگره اقامت گزید. و به سال 988 هجری قمری در 110 سالگی درگذشت. او راست:
بزن بر سینۀ من خنجری چند
زرحمت بر دلم بگشا دری چند
وفا ناید دلا از تنگ چشمان
مسلمانی مجو از کافری چند.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
رجوع به قایم شدنک شود
لغت نامه دهخدا
مزدوری، (فرهنگ فارسی معین) :
در از لعلش به درج تنگ باری
مه از رویش به شغل نیم کاری،
امیرخسرو (از انجمن آرا)،
، شاگردی، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
عمل چای کار، کشت و زرع چای
لغت نامه دهخدا
(لَ)
عمل پیوند ظروف مسی و برنجی و غیره
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
بی سودی و به قیمت خرید فروختن. فروختن چیزی بی سود و نفعی برای فروشنده به رأس المال فروختن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مایه بمایه. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). و رجوع به ’مایه بمایه’ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نشاندن استخوان در چوب با نقش ونگار. خاتم سازی. رجوع به خاتم بندی و خاتم سازی شود: آسوریها در صنایع دیگر مانند صنعت زرگری وخاتم کاری... ماهر بودند. (ایران باستان ج 1 ص 128)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
عمل قالب کار. ساختن عمارتی که سقف آن از آهک و خشت یا سنگ باشد:
خنده ها دارد ز روزن خانه معماریت
تا چه بر قالب زند بهر تو قالب کاریت.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیم کاری
تصویر نیم کاری
مزدوری: (دراز لعلش به درج تنگاری مه ازرویش بشغل نیم کاری) (امیر خسرو. فرنظا)، شاگردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه کاری
تصویر مایه کاری
فروش کالا بقیمت خرید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحیم کاری
تصویر لحیم کاری
عمل لحیم کار پیوند ظرفهای فلزی جوشکاری
فرهنگ لغت هوشیار
سرمامک چون طفل دگر برون بتازم سر مامک آرزو ببازم (تحفه العراقین) نوعی بازی کودکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قالب کاری
تصویر قالب کاری
خواره گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عایق کاری
تصویر عایق کاری
اندایش پر کردن فواصل خالی در ساختمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتم کاری
تصویر خاتم کاری
شغل و عمل خاتم کار خاتم بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه کاری
تصویر مایه کاری
فروش کالا به قیمت خرید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاتم کاری
تصویر خاتم کاری
((تَ))
شغل و عمل خاتم کار، خاتم بندی
فرهنگ فارسی معین
خاتم بندی، خاتم سازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زمان تخم پاشیدن گندم و جو
فرهنگ گویش مازندرانی